گلی جانا چو مهتاب زمانی
زلالی دل چو آب زندگانی
چراغ و چشم هایت تاب بر داشت
فراغ و دردهایت خواب بر داشت
مرا دیوانه گردد خنده هایت
دل و جانم بماند در فدایت
مرا در کوی مجنون یادگاری
رسد ازبوی لیلا افتخاری
چو لبخندی زدی یکدم نمایان
نفس در عاشقی ماندم به پایان
چه مویی پشت بر سر بسته بودی
چه گیسویی به ناگه گشته بودی
سر زلفت نمایی چون هلال است
کمان ابروی زیبایت و خال است
دو چشمان سیاهت آرمیده
دو مژگان را گل ماهت خریده
کبوتر راهرو در رفتنت بود
چه گامی نرم را در گشتنت بود
سر لب ها چه چسبیده به راهی
تو را تشبیه گویم لب به ماهی
تو را بینی تو را دندان تو را گوش
کشیدم مهر بی همتا در آغوش
چه خورشیدی چه مهتابی چه دردی
چرا ساکت چرا لالی چه سردی
مرا کشتی به اوصاف قشنگت
اسیر تو به الطافت به ننگت
ثریا باش می جویم کجایی
زحل ها گفته می دونم بلایی
جاسم ثعلبی (حسّانی) 31/01/1391
:: بازدید از این مطلب : 2373
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1