سالها غم خورده قلبم ، باز شد دیوارِ نرمش
از لجاجت های عشقی پاره شد ، اسرار گرمش
صبر را سوزن نموده ، نخ زدم زخمِ نفوذش
دوختم پاره ی دردش ، سوختم در آه و سوزش
مدتی در رختخوابم ، جسمِ بی دل مانده بودم
از حسادت های یاران ، دردی با غم خوانده بودم
بَه عجب تابیده نورش ، در مهستانِ غریبی
ترک شادیها نموده ، مکر و زندان و فریبی
بسته شد با صبر و پیشه ، راه آن زخمِ عمیقی
گه دگر یادی ندارم ، پاک کردم هر رفیقی
ای دلا آسوده تر باش ، از رفاقت های راهی
عاقبت در خود نگر را ، عشقِ بی ارزش به کاهی
مستِ مستی از فریبش ، در گذر دنیا عجیب است
بخششِ یاران نظر کن ، خنده و چشمک فریب است
جاسم ثعلبی (حسّانی ) 1391.02.15
:: برچسبها:
زخمِ عمیق ,
:: بازدید از این مطلب : 2110
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3