تویِ این قهر چشات ، زندگی کردن بسِ
همه جا با تو بوده ، یه غلامـــــی دربسِ
***
تویِ شادی و سفر ، دل تو مــــن ُ ندید
ساحلِ غروب غم ، سردیِ عشقم خرید
***
چه کنم به من بگو ، دلت ســـــــــــــــازش نداره
از اسمون بر کاخ دل، سنگ و شن رو می باره
***
بهترین راهم همین ، جدایی ساده تره
برو دنبالم نیا ، بی تو دل محـــکم تره
***
قطره ی بارون شدم ، از سقــــف بالا افتادم
یا به دریا می ریزم ، رو زمین خیلی شادم
***
بعد از این همه غمت ، مهربونـــــی ها تمام
درد و بی خوابی چشید ، تو دلم نوشیده کام
***
حیله ات بی حس شده ، مکر ونیرنگــت دیدم
از فضایِ خیلی دور ، نامردی هـــات شنیدم
***
پیشِ من چه مهربون ، دو رو بودنــــت بده
خیلی غیبت می کنی ، دوست نداری دل نده
***
جاسم ثعلبی (حسّانی ) 22/05/1391
:: برچسبها:
غـــروب غـــم ,
:: بازدید از این مطلب : 2139
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4