نفهمیدم بی وفایی ، یا دلت غریبه گــــــردید
کاشتی دلم به حرفت ، تو سفر یاری پسندید
***
لحظه ها دنبالِ فرصت ، دلامون می گرده با هم
وقتی گم شدی کنارم ، دل بریدم از تو کم کم
***
من که تقصیری ندارم ، تو خودت رفتی زیارت
نگفتی کی بر می گردی، عکسِ من بوده بــارت
***
ناگهان خبر رسیده ، که تو عقدِ جشن شادی
منتظر بودم پیامت ، چرا تصویرم نـــــدادی
***
تو جدا شدی و دل رو ، پای خاطراتِ بد بود
سال ها در انتظارت ،شایدی برگشتنت بـود
***
همه جا بارونِ نم نم ، روی گل ها آب پاشیـــــــد
رسیده سیلش به قلبم ، قهر و غم بر دلم جوشید
***
قطع شد راهِ وصالت ، دلم مایوس تو گشــــــــته
رفته بودم در مزارت ، بای رو عکسش نوشته
***
جامه ی سیاه پوشیدی ، دلِ تو عزا ندیــــــــده
حق داری اشکی بریزی ، رفتنش قلبت بریده
***
با ناله هایت باز گشتی ، توی گهواره پریشــــــان
زیرِ اون عبای دردت ، چشم کج کردی به دلبان
***
لب به لبخندی سپردم ، از کنارت عاشقانه
می دونم دلت شکسته ، تو شکستی بی بهانه
***
درس خواندی در کلاسِ ، عاشقی با روزگارت
دل به تنهایی رها شد ، توی باغِ گل بهـــــــارت
***
آمدی برام بگویی ، غصّه ی عشق و جدایــــــــــــی
کشف کردی یک مصیبت ، مجری طرحش خدایی
***
چه کنم دلم گرفته ، از اون حرفایِ قدیمــــــــی
تو اضافه کردی دردش، ای خدا خودت رحیمی
***
باشه دل شکستی جونم ، تو بمون همرازِ فردام
توی دیگِ سرنوشتم ، در دلم جوشــیده دردام
***
قصدِ بازگشتت همینه ، توی آتیشم یه دودی
بمونی یا دور میشی ، برا قلبِ من چه سودی
***
چه کنم دلم بزرگه ، اشک می ریزم به هر غم
باغِ دنیایم بهشته ، مسکنم گلهایِ شبنــــــــــــم
***
کاش می سازم یه کشتی ، با جهاز و تخت و بارش
واسه دل های شکسته ، می کشیدم در ســــوارش
***
جاسما مهرت همینه ، دل تو یه آشیانــه
گلِ ثعلب خوانده قلبت ، نامِ حسّانی بهانه
جاسم ثعلبی (حسّانی) 10/10/1391
:: برچسبها:
کشتی دل شکسته ها ,
:: بازدید از این مطلب : 1835
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3