دلمُ دادم به دریا ، داد و فریاد دیگـــــه بسِ
توخودت راهت گرفتی ، بی صدا عشقِ یه دسِ
***
باصحنه ساز بی گناهی ، مشکِ دل آلـوده کردی
حدسِ تو دل ماهی دارم ، فیلمِ تو بیهوده کـردی
***
کاشتی صد تیرِ مسموم ، توی قلبم از فریـبت
نمیشه حرفت فراموش ، باز قیچی زد نصیبت
***
این همه اشک و حدیثت ، چرا زیرِ پا گذشــــتی
حرفِ بی حاصل شنیدی ، مگه دل و جان نداشتی
***
من و تو سازش نداریم ، قلب ها تایید کردن
یکی مون باید بمیره ، یکی رو تبعید کــردن
***
دیگه بس ناطوری کردن ، جمع کن دوربینِ مخفی
دلم آزاده نشسته ، دور شد از عشقِ منفـــــــی
***
دیدمت خیسی تو بارون ، با آهِ دل سشوار کردم
خشک کردم زخمِ حرفت ، خارها بیمار کــردم
***
تو برو آهسته دریا ، جایی که با هم می گشتیم
عهد عشقمون تو ساحل، یادته با خون نوشتیم
***
این همه اشک و حدیثت ، چرا زیرِ پا گذشــــتی
حرفِ بی حاصل شنیدی ، مگه دل و جان نداشتی
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 16/11/1391
:: برچسبها:
دوربین مخفی ,
:: بازدید از این مطلب : 1649
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0