درد و آزارم تو هستی خیلی تو خود خواهی
عهد وپیمانت شکستی موندی در بیراهــی
چه کنم آشفته قلبم می نوازم طبلِ عشـق
دلمُ آتیش زدی با این همه گمراهــــــــــی
***
بوسه ها با لبِ تشنه دیدی تقدیمت شــده
از غرورش دل گذشته دیدی تسلیمت شده
مثلِ ماه در آسمون دور زده دنیای کــــــــور
در فضای عاشقونه دیدی تعظیمت شــــده
***
تو بگو من چه کنم راهِ سفــــــــــــر درو و دراز
آخه این دلِ شکسته خسته شد با اون بساز
شب و روزش ناله کرده غرقِ تو اشکِ چشات
مونده در ظلمتِ عشقت تو یکی بر اون نتــاز
***
از غزل تا به ترانه شهرِ شعرم ناپدیــــــــــــــد
تو شعاعِ دیدهایت تابشِ زلفت ندیــــــــــــــــد
خسته شد دفتر و دستم از سرودن های غم
غربت و تنهاییم رو دلم و پر خون کشیــــــــد
***
سوختی سنگِ کویرم رو زمینِ بی علـــــــف
این همه عشق و محبت در دیارت شد تلف
باختم با سوزِ ترست انتظارش داشتـــــــــم
رفتی و قلبم شکستی تو نبودی بی طرف
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 20/01/1392
:: برچسبها:
شهرِ شعرم ,
:: بازدید از این مطلب : 1815
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0