چرا مهریه را بالا کشیدی
مگر در سنت و قرآن ندیدی
مگر حرف پیامبر یاد رفته
مگر گفته ی قرآن باد گشته
مگر در رسم عاشورا نبودی
مگر در قتل آهنگی سرودی
مگر در یاد رفته خواستگاری
زوقتی رفتی و گل را بکاری
چقدر آن شب برایت سخت گشه
در و دیوارها خوانا نوشته
که ای داماد اگر دختر بگیری
به اندازه ی سالش تو اسیری
گذر کن از تعصب های بسیار
فلانی دختری داده به دینار
هزاران سکه بگرفته کمش را
حج عمره و زیور و طلا را
زهفت روز وشبش مفتون باشد
نهار و شام همش بیرون باشد
فلان دختر همیشه گردشش را
به خارج رفته یارو ورزشش را
نکن اینها سند در بخت بد شد
به سختی های دنیا و ابد شد
با همین بدبختی آمار طلاق
رو به بدتر شده آغاز فراق
پس چه بهتر گیر ساده زندگی
با تبسم نیک زیبا ماندگی
مثل مهر فاطمه جوید جهاز
مثل داماد علی گوید یه راز
سخت بگرفتن در این ایام را
همنوع خودکوبید و آزار را
سعی کن با نیکی داماد و یار
پیش جل الخالقش مهری بکار
این بدان ای دوست عشقی جنت است
که در آن شمع فروزان وصلت است
کاش می دانستی آن اخبار را
پیش حق وصلت تک اسرار را
ازدواج کاری است از نیکان بدان
هر که دیرش ماند از قرآن نخوان
خوب فرموده پیامبر در همین
درازدواجت نصف ایمانت رهین
سخت گیری ا زواج همسران
جای گیری در جهنم را بدان
آنکه در وصلت یاران سعی کرد
در بهشت عاشقان را رای کرد
وقتی دامادی چو آمد خانه ات
یار رحمان آمده در وصله ات
گوش کن آماده شو بهر وصال
در پذیرایی نکن کم در مجال
بین هردو فرق را گو از محال
دخترو داماد تو جوید سوال
در نهایت حرف من سختی نگیر
وقت بخت آمد و چوب دستی نگیر
همچو من باش ای برادر ای رفیق
ثعلبی در خواستگاری شد بلیق
گفت گر خواهی نمانی در عذاب
جاسمت زیباست در نورش بتاب
گفت مهریه گذر کردم عزیز
از کمالت عسل در دیده بریز
جاسم ثعلبی 29/09/1390
:: برچسبها:
مهریه ی سنگین و عروس نازنین ,
:: بازدید از این مطلب : 1813
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0