واسه دیدنِ تو ، چه درد و غم کشیـدم
توخسته کردی قلبم نمی دونی بریدم
***
راهِ دور وتنها ، مسافرم پیـــــــــاده
عابرم از دلِ کوه ، ببین دلم چه ساده
***
تشنه ی دیدنِ تو ، عطش لبم شکستـــه
دلت کویری خشکِ ، جوی حیاتُ بسته
***
ای گلِ نو بهارم ، دیر اومدی به ساحل
دریای دل پریشون ، از آدمای جاهـل
***
با مشکلِ زندگیم ، دلت چه راهـــــی داره
آتش زدی به جونم ، قلبِ خودت چه کاره
***
گریه نکن می میرم ، صبرِ دلم تمومـــــه
می دونی من اسیرم ، این عاشقی چه شومه
***
بغض تو گلوم گرفته ، درونِ دل چه غمگیـــن
ظاهرش خنده رو هست ، با غصه های شیرین
***
تو ابرِ پاره پاره ، چشمک نزن ستــــاره
نم نمِ بارون میاد ، تو خیس نشو دوباره
***
دلم پرپر شد امروز ، بیاد پیشت همیشه
ولی کابوسِ غربت ، تو دل نوشته میشه
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 05/12/1391
:: برچسبها:
کابوسِ غربت ,
:: بازدید از این مطلب : 1811
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2