عطش
تو و تنهایی و دردت ، توی باغِ غم نشســتی
با صدای نازِ قهرت ، سکوتِ شبها شکستـــی
شب و این همه ستاره ، آسمون پوشیده ابرت
روی قلّه ی فریبت ، کمر بندِ جان نبستــی
***
آخرین دیدارِ قلبت ، ساحلِ رودی خروشـــــان
آبِ صاف آمد دلِ من ، از درونِ چشمه جوشان
سبزه زارِ عاشقی رو ، عطشش سیرابِ مستـی
زندگی با شمع و اشکت ، توی کلبه ات فروزان
***
تو بمون به انتظارم ، روی قایق تو جزیـــــــره
باز گشتم به دیارت ، فکر کنم که خیلی دیــره
نردبان پایش شکسته ، بستنش دوام نـــــداره
دوست دارم پیشت بمونم ، نباشی دلم می گیره
***
دردمُ بهت نگفتم ، نمی خوام تو هم بدونی
ساکتم با درد و زارم ، به کسی نده نشونی
بشکنه دلِ کسی رو ، دلتُ یکجا شکسته
نمیگم دوست ندارم ، نمیگم تنها بمونی
***
نمیخواد یادم بیاری ، اشکِ من در باد رفته
نمی خوام تو دل بکاری ، فتنه های یاد رفته
چشای زیبا نگارت ، نقش بسته تو وجودم
خاطراتِ خوابِ صبحم ، با خیالِ شاد رفته
***
می دونم دلت گرفته ، آسمونت غم می بـــاره
چه کنم تاریکه قلبت ، تو شبم شدی ستــاره
ناله ی دلت شنیدم ، هق هق و آهت به جونم
آرزو دارم یه روزی ، عاشقت فصلِ بهــــاره
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 15/03/1392
:: برچسبها:
عطش ,
:: بازدید از این مطلب : 1814
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0